غزل براي مدينه به وزن ماتم شد
رديف شد غم قافيه داشتم غم شد
دوباره دست اميري طناب را حس کرد
و صادقانه بگويم علي مجسم شد
دوباره شهر غزل بوي سوختن مي داد
شبيه حادث? کوچه! هم نشد، هم شد
نشد- زمان علي ناسزا نمي گفتند
اگر چه بي ادبي ها به اسم اعظم شد
و شد- به خاطر اين که از آسمان مردي
«زمينه هاي زمين خوردنش فراهم شد»