ع ش ق
عشق میوه زمان است
و اعتبار حریمش به پیشینه ای است از
دادن،گرفتن ،خندیدن وگریستن
عشق شاخساری است که بی درنگ به شکوفه می نشیند
و دیر زمانی می گذرد تا گلستانی شود
سر شار عطر ورنگ
و هیچ معنایی به جز ایمان ندارد
ایمان واعتماد به کسی،به چیزی
وپیوسته همسفر اشتیاق است
به تلاش وکار،به عمل و شادمانی
و آن گاه که عشق جامه ایثار به تن کند
کم بها ترین حاصل آن رضایت و سرشاری است
و این پاداش آنی است که
به فراسوی وجود خویش راه دارد
و همیشه آسان تر ببخشد تا که فرا چنگ آرد
عشق آن است که
با همه ی توان خویش دیگران را یاری کنی
تا به رویای خود واقعیت بخشند
و دنیایی صمیمیت وتکاپوست به شنیدن وادراک
و از آن پس ،انجام هر آنچه بتوانیم
و اندوختن آنچه شایسته باشد
که درخت زندگی دیگران سرشار از میوه های شادمانی و
امنیت و نیک بختی شود
و گاه درد است
عشق سفری بی منتهاست در امتداد نیاز دیگران و
شایسته انکه بکوشد،بنوشد ودل را بگسترد
به ادراک آنچه می گویند و آنچه ناگفته در دل نهان می دارند
که توان گفتنشان نیست
عشق پای بند هیچ نباشد
و چون اصیل و بایسته آید
خویشتن را به هدیه ارزانی کند
بی چشم پاسخی
عشق ناهمگونی را می پذیرد
و طغیان گه گاه و نابه جای احساسی را