سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نغمه ی عاشقی
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

چراغی که تو برافروختی روشنگر راه ماست...

مثل هر سال سایه سنگین و تفتید ه خرداد را بر دوش می کشیم.افتان وخیزان،برهنه پای و شکسته دل ،با حسرت آویزان از سرانگشتان دستان جست وجو گر که بر ضریحت گره خورده اند.آری اکنون با نگاهی تهی از تو با منظر تهی،سایه سنگین وتفتیده خرداد را بردوش می کشیم.
اینک پیشانی فشرده بر ضریح تو در فوران ممتد اشک ها و آتشفشان آه ها در بغض های گشوده و ناگشوده ،در شکوه های گفته و ناگفته،تو را از که بخواهیم.دست ها به کدام سوی بگشاییم ؟تا آغوش حسرتمندان از حضور تو لبریز شوند. از کدام پنجره آغاز می شوی تا پشت کدام در ادامه می یابی؟در تنگنای قاب یاد ما نمی گنجی. از حجره های نسیان می گریزی و حضور متجلی عصیانی.در انگاره تو،زمزمه ها، فریاد می شوند و مصلحت ها جز جبن معنایی پیدا نمی کنند.تو صراحت مظلوم حسین (ع)بودی،همچنان که صلابت زینب (س) رابر شانه هایت داشتی.
تو راجوانان رزمنده وپیران سقا چگونه شناخته بودند؟چگونه شهری جوانانش را تنها به عشق تو بدرقه می کرد و با چه شوری مادران داغدار به پای بوس تو می آمدند.تو که بودیدر روزهای داغ خرداد ،پای برهنه از کوچه یادها می گذریم،از پس هر نگاهی نام تو را می جوییم،می خواهیم ببینیم آن لبخند شیرین در کجای این شهر پنهان شده است وشهر این روزها بغض منقبضی است که با کوله بار خاطراتش به پابوس تو می آید وکودکانی که تو را ندیده اند،بر دوش پدران از ورای اشک وآه تو را می جویند.
تو که بودی؟که تنها بانام تو به یاد اورده شدیم.که تنها در فریادهای تو صدای ما شنیده شد   .اینک تو را چگونه توصیف کنیم برای کودکانی که تو را ندیده اند.کودکانی که تو را می جویند و از تو می پرسند.
با صدای ملکوتی ات خویشتن را باز یافتیم و از راههایی که هول وهراس برآن دام نهاده بود به شاهراه ازادگی و عزت قدم نهادیم.رایتی که تو بر افراشتی بر دوش گرفتیم و قدم به راهی نهادیم که ره به سرمنزل توفیق می برد.به خویشتن و جهان نگریستیم وخویش را در عرصه ی فرهنگ جهانی سهیم کردیم،طرحی نو در انداختیم واسمان سیاهی و ظلمت را شکافتیم.روشنی و نور بر حیاتمان پرتو افکند ودست های ما معمار سرنوشتمان شد.
به بام جهان بر آمدیم وصدای خویش را به کلام مقدست پیوند زدیم .آواز رهایی را بر کوی وبرزن سر دادیم و مرگ و نیستی را به زندگی پیوند زدیم. آوازاز دریای زخارعشقت مروارید شهامت وحریت صید کردیم وپرآوازه و سربلند،جهان وجهانیان رابه تماشا خواندیم.
آن سال ها معرکه عشق وشور وشیدایی وآزادگی بود.قهرمان عصرها ونسل های متمادی پیر مردی بودکه به سر انگشت تدبیر خویش قفل شهر سنگستان را گشود و زمهریر زمستان را شکست و بهاران پر شکوه را آکنده از طراوت بر بسترحیاتمان خیمه زد.در نیمه خرداد بود که بال در بال ملائک تا دیار دوست پرواز کردی و ما را در هنگامه ی هجران خود غمزده کردی.چه توان کرد؟سفر به دیار باقی ،سرنوشت آدمی،و مرحله دیگری از حیات .
چراغی که تو بر افروختی هنوز روشنگر راه ماست.کلامت خورشیدی است که سردی که سردی زندگی را به گرمایش بدل به بهار می کنیم وازآن درس می آموزیم،ای معمار بزرگ انقلاب اسلامی ،یادت همیشه در خاطر ما همیشه سبز است،ای سرسبز بهاران،خمینی بزرگ.
                   "دکتر شعر دوست"


[ چهارشنبه 90/3/11 ] [ 6:22 عصر ] [ دانشجوی ریاضی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 118
بازدید دیروز: 26
کل بازدیدها: 838291