اربعین نوحه گری های زینب (س)را به گوش جان شنیده...غمی دارد لبریز ناامیدی....
برادری را می جوید که قبله گاه تمام غمهایش بود...آسمان و صحرای اربعین لبریز شرمندگی به کاروان ما می نگرند...
تابناکی نام رادمردان کربلا وپرچم دار عشق نینوا حسین(ع)بهار راهم به خجلت نشانده است.
شکوفه ها نشکفته پژمردن را به یاد علی اصغر (ع)تجربه کرده اند...
ذکرآسمانها وای زینب(س)...
ذکر ریگ صحرا وای زینب(س)...بی قراری در همه جا موج می زند...چه صحرایی است این اربعین...بیادمی آورد سرهای بریده بر نیزه رفته را...بیاد می آورد وداع آخرین حسین(ع) را...به میدان رفتن قاسم (ع)که هنوز هم پایش به رکاب اسب نمی رسید...فداشدن کودکی چونان عبدالله (ع) که بزرگترین قصه ی مردانی شد که از رادمردی حتی نام آن را هم می توان برخود گذاشتن را نداشتند...لب تشنگی علی اصغر(ع)را که قطره ای آب برای حنجرش کفایت می کرد...
آیینه ها شکست وآیینه تر شد...خاندان محبت را به زخم زبان شامیان برد...اسارت را دردناکی خار مغیلان بخشید...خیزران بر سر بریده عشق کوبید...ولیکن افسوس برآن همه تلاش مذبوحانشان...
قرنها می گذرد از مسلخ عاشقی کربلا...
سالیان دوری از کربلا می گذرد...
چشم دل را که باز کنی عشق کربلا و اربعین و محرم با شیر مادر بر وجودمان عاشقی حسین (ع) می گستراند...
در به خاک رفتنمان کفن خود را معطر نام حسین(ع)می کنیم...
باحسین (ع)پا به عرصه وجود می گذاریم و با عشق او چشم از جهان می بندیم...
حسین (ع)بغض سبز روییدن است...
تاقائم(ع)خونشان ظهور کند پیوسته دراین یاد خواهیم بودواین آرزوی در جان نقش خواهیم زد،که او کشتی نجات است،کشتی شکسته ماییم.