در یک پاسخ اجمالی و مختصر باید گفت بصیرت یعنی
-آگاهی علمی ،
-آگاهی عملی ،همراه با نکته سنجی و درایت و فهم(عقلانیت و فهم).
-انسجام و وحدت ملی
-دشمن شناسی
- بصیرت به تعبیر امیرمؤمنان، یعنی مشاهده درست و دقیق حوادث، تفکر و تدبر در آنها و سنجیدن مسائل و حوادث.
رهبر فرزانه انقلاب در توضیح دقیق بصیرت می فرماید : «بصیرت را در دو سطح میتوانیم تعریف کنیم. یک سطح، سطح اصولى و لایهى زیرین بصیرت است. انسان در انتخاب جهانبینى و فهم اساسى مفاهیم توحیدى، با نگاه توحیدى به جهان طبیعت، یک بصیرتى پیدا میکند. ... این، پایهى اساسى معرفت است؛ پایهى اساسى بصیرت است. این بصیرت خیلى چیز لازمى است؛ این را باید ما در خودمان تأمین کنیم. بصیرت در حقیقت زمینهى همهى تلاشها و مبارزات انسانى در جامعه است. این یک سطح بصیرت.
بجز این سطح وسیع بصیرت و لایهى عمیق بصیرت، در حوادث گوناگون هم ممکن است بصیرت و بىبصیرتى عارض انسان شود. انسان باید بصیرت پیدا کند. این بصیرت به چه معناست؟ یعنى چه بصیرت پیدا کند؟ چه جورى میشود این بصیرت را پیدا کرد؟ این بصیرتى که در حوادث لازم است و در روایات و در کلمات امیرالمؤمنین هم روى آن تکیه و تأکید شده، به معناى این است که انسان در حوادثى که پیرامون او میگذرد و در حوادثى که پیش روى اوست و به او ارتباط پیدا میکند، تدبر کند؛ سعى کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحى عبور نکند؛ به تعبیر امیرالمؤمنین، اعتبار کند: «رحم اللَّه امرء تفکّر فاعتبر»؛فکر کند و بر اساس این فکر، اعتبار کند. یعنى با تدبر مسائل را بسنجد - «و اعتبر فأبصر» - با این سنجش، بصیرت پیدا کند. حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجیدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصیرت ایجاد میکند؛ یعنى بینائى ایجاد میکند و انسان چشمش به حقیقت باز میشود. امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در جاى دیگر میفرماید: «فانّما البصیر من سمع فتفکّر و نظر فأبصر» ...»
(سخنان مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان استان قم 1389)
در تبین تفصیلی بصیرت گفتنی است :
بصر غیر از بصیرت است. بصر چشم است. قوهی باصره. جمعش ابصار است. بصیرت جمعش بصائر است. بصیرت یعنی حکمت.
بصیرت در لغت عرب به معنای عقیده قلبی، شناخت، یقین، زیرکی، عبرت آمده- (- لسان العرب، ج2، ص 814. )
انسان بصیر به ،فرد دانا ،روشن بین ،ژرف نگر و زیرک می گویند.در نتیجه بصیرت دل آگاه،زیرک ،دانا با یقین می باشدو عرفا بصیرت را در قوه قدسیه و دیده باطن آدمی می دانند و حکما عاقله نظریه ،و این گونه می نمایاند که ،این واژه دو اصطلاح در باب حکمت و فلسفه و بیشتر در عرفان اسلامی متداول بوده و و در باب فهم عمیق معنوی کاربری داشته است ان گونه که خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین آن را نتیجه میدان یقین(منزل نوزدهم)
می شمارد و سه مرحله آن را ،قبول ،اتباع و حقیقت می داند.(منازل السائیرین ،خواج عبدالله انصاری).(واژه بصیرت،دائره المعارف تشیع-ج 3-)