سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نغمه ی عاشقی
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

تلنگر

سالها بود که با صاحبش زندگی می کرد ،با خود می گفت:چرا من باید همیشه مطیع این مرد باشم.؟من که از او بزرگترم و "سایه " مدام در این فکر بود که صاحبش را از بین ببرد و آن روز بهترین فرصت بود تا مرد را از بالای کوه پرتاب کند وبالاخره...
اما ناگهان متوجه شد که خود زودتر از صاحبش در حال سقوط است ."سایه فریاد زد:کمک کمک...اما دیگر دیر شده بود .

 


[ جمعه 90/10/16 ] [ 11:30 عصر ] [ دانشجوی ریاضی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 68
بازدید دیروز: 44
کل بازدیدها: 833385